بر من گذشتی ، سر بر نکردی

از عشق گفتم ، با ور نکردی

 

دل را فکند م ارزان به پایت

سودای مهرش در سر نکردی


گفتم گلم را می بویی از لطف

حتی به قهرش پر پر نکردی !

 

دیدی سبویی پرنوش دارم

با تشنگی ها لب تر نکردی

 

خواندم به گو شت صد دفتر از عشق

سطری ، کلامی از بر نکردی

 

یادت به هر شعر منظور من بود

زین باغ پر گل منظر نکردی

 

هنگام مستی شورآفرین بود

لطفی که با ما دیگر نکردی

 

آ تش گرفتم چون  شاخ نارنج

گفتم : نظر کن  ! سر بر نکردی

سیمین بهبهانی