از كوزه همان برون تراود كه ... :

آنكس كه بدم گفت بدي سيرت اوست
آنكس كه مرا گفت نكو خود نيكوست
حال متكلم از كلامش پيداست
از كوزه همان برون تراود كه در اوست
«شيخ بهايي»

عدو شود سبب خير اگر ... :

خميرمايه دکان شيشه‌گر سنگ است

عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد

من از بيگانگان هرگز ننالم:

شيشه نزديکتر از سنگ ندارد خويشی

هرشکستی که به کس می‌رسد از خويشتن است

رسم سرای درشت:
چنين است رسم سرای درشت
گهی پشت بر زين گهی زين به پشت
 
چشم روشنی:

هان به يعقوب بگوئيد که از گمشده‌ات

می‌رسد پيرهنی چشم تو روشن باشد