زمانه قرعه ی نو می‌زند به نام شما...(هوشنگ ابتهاج)

زمانه قرعه ی نو می‌زند به نام شما
خوشا شما که جهان می‌رود به کام شما

در این هوا چه نفس‌ها پر آتش است و خوش است
که بوی عود دل ماست در مشام شما

تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید
کاز آتش دل ما پخته گشت خام شما

فروغ گوهری از گنج خانه ی شب ماست
چراغ صبح که برمی‌دمد ز بام شما

ز صدق آینه کردار صبح‌خیزان بود
که نقش طلعت خورشید یافت شام شما

زمان به دست شما می‌دهد زمام مراد
از آنکه هست به دست خرد زمام شما

همای اوج سعادت که می‌گریخت ز خاک
شد از امان زمین دانه‌چین دام شما

به زیر ران طلب زین کنید اسب مراد
که چون سمند زمین، شد ستاره رام شما

به شعر «سایه» در آن بزمگاه آزادی
طرب کنید که پر نوش باد جام شما

هوشنگ ابتهاج

☼ خط: اثر استاد علیرضا کدخدایی

کاری به کار عشق ندارم (قیصر امین پور)

نه!
کاری به کار عشق ندارم!

من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم

انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا
هر چیزی و هر کسی را
که دوست تر بداری
حتی اگر یک نخ سیگار
یا زهرمار باشد
از تو دریغ می کند...

پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مردن
تا روزگار، دیگر
کاری به کار من نداشته باشد

این شعر تازه را هم
ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نبرد...

گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!

قیصر امین پور